عرفان دائویی یکی از عرفان های شناخته شده جهان است. این مکتب عرفانی آن قدر پراهمیت بوده که ایزوتسو، از اسلام شناسان و شرق شناسان معتبر ژاپنی، آن را با تصوف و عرفان اسلامی مقایسه کرده است. (اشاره ام به کتاب صوفیزم و تائوئیزم است.) در این نوشتار می کوشم به اختصار این عرفان را معرفی کنم.
عرفان
دائو
علی موحدیان عطار
عرفان
دائویی یکی از عرفان های شناخته شده جهان است. این مکتب عرفانی آن قدر پراهمیت
بوده که ایزوتسو، از اسلام شناسان و شرق شناسان معتبر ژاپنی، آن را با تصوف و
عرفان اسلامی مقایسه کرده است. (اشاره ام به کتاب صوفیزم و تائوئیزم است.) در این
نوشتار می کوشم به اختصار این عرفان را معرفی کنم.
اما
برای آشنایی با عرفان دائویی، پیش از هرچیز شناختی اجمالی از آیین دائو لازم است.
آیین دائو
هم
اندیشمندان چینی و هم چین شناسان غربی بین آیین دائوی فلسفی ـ عرفانی و آیین
دائوی دینی (عامیانه) تفاوت میگذارند. اولی را گونهای از فلسفه زندگی یا شکلی از
عرفان میدانند که اولین شواهد آن در متونی یافت میشود که تاریخ آن به زمانی در
حدود قرن ششم تا سوم قبل از میلاد باز میگردد. این شکل از آیین دائو، در طول
تاریخ چین، هدف معنوی اقلیت تحصیل کرده را فراهم میکرد. از طرف دیگر، آیین دائوی
دینی سازمانی کاملا نظام یافته با آیینها، معابد و کهانت موروثی است که اولین
طلایههای وجود آن به قرن دوم میلادی باز میگردد. این دین، به خودی خود، دینی
عمومی و عامیانه است که چینیان را از تمام طبقات و گروهها به خود جذب کرده است.
اگر
چه از لحاظ نظری دو دیدگاه دائویی از هم جدا هستند، در عمل با هم ارتباط متقابل
دارند و در بسیاری جلوههای زبانی و مفهومی مشارکت دارند. هر دائوئیستی میتواند
هم در جلوههای آیینی دین سازمانی و هم در تصفیه و تجرید عرفانی در انزوا و تنهایی
شرکت کند. گروهی از معلمان جدید، دیدگاه اولیهای را که آیین دائوی دینی در زمینه
تحقیر آیین دائوی فلسفی ارائه میکرد، دیگر ارزشمند نمیدانند، زیرا آنها میگویند
که هر گونه تمایزی بین دو نوع آیین دائو صرفا باید در جهت سهولت توصیف باشد.
لائوزه
لائوزه که بود؟ آیا او
شخصیتی افسانهای است یا فردی تاریخی؟ با قاطعیت نمیتوان به این سؤال پاسخ داد.
اولین توجه به لائوزه (به معنای "مرشد پیر") در یکی از کتابهای کلاسیک
کهن چینی به نام جونگ زه آمده است که احتمالا در
حدود قرن چهارم و سوم ق.م نوشته شده است. در این کتاب لائوزه به عنوان معلم جونگ
زه معرفی شده است. حتی بخشهایی از کتاب را به لائوزه نسبت داده اند است. او گویا
معلم دائویی بلند آوازه ای بوده که به عنوان متصدی بایگانی در
دربار سلسه جو امرار معاش میکرده است. این کتاب همچنین ادعا میکند که لائوزه کنفوسیوس
را ملاقات کرد و چون از او عالمتر بود، کنفوسیوس را با تعالیم دائوئیاش مبهوت
کرد. گزارش منحصر به فرد مرگ لائوزه در جونگ زه آمده است.
همچنین گزارشی از زندگی
لائوزه که بعد از دوره مدرسی نوشته شده، به شیه ـ جی (گزارشهای تاریخی)، اولین
گزارش تاریخی چین که سسو ـ ما چین آن را در حدود قرن دوم قبل
از میلاد نوشته، پیوست شده است. بر طبق شیه ـ
جی اسم لائوزه، اره و نام خانوادگی او لی بود. زندگینامه همچنین
خاطر نشان میکند که لائوزه در بایگانی دربار جو کار میکرد و او دربار را به خاطر
دلسردی که از افول و رو به زوال بودن سلسله جو پیدا کرده بود ترک کرد. میگویند که
او به درخواست دروازهبان شهر هنگامی که در حال ترک چین بود، رساله خود را در باره
دائو و قدرت آن نوشت که به دائو ده جینگ معروف است. زندگینامه
همچنین تاکید میکند که لائوزه قبل از ترک چین به طلب خیر و سعادت، آیینها و آداب
را به کنفوسیوس تعلیم داد. زندگینامه در باره سرانجام او سخنی نمیگوید. محققان
جدید وثاقت این دو گزارش را زیر سؤال بردهاند و منابع در باره لائوزه را افسانه
میدانند. بعضی حتی اظهار میدارند که لائوزه که در سنت مطرح است، صرفا شخصیتی
تخیلی است که دائوئیستها برای برتری تاریخیشان بر کنفوسیوسیان ساختهاند. تعدادی
از محققان با این ارزیابی مخالفاند. آنها بر مبنای شواهد خاص کنفوسیوسی، سنتهای
در باره لائوزه را تاریخی میدانند، هر چند که آنها هم در باره جزئیات دقیق زندگی
لائوزه با هم اختلاف دادند. عدهای اواسط زندگی لائوزه را حدود 570 ق.م و عده
دیگری 604 ق.م میدانند. البته همه محققان اتفاق نظر دارند که هیچ چیز قطعی در
باره لائوزه نمیدانیم.
منشا
و گسترش
شخصیت لائوزه که به طور سنتی بنیان
گذار آیین دائو و نویسنده دائو ده جینگ تلقی میشود، در ورای تمام گونههای آئین
دائو قرار دارد. محققان جدید، اگر چه موافقند که اولین شواهد آیین دائوی فلسفی در
دائو ده جینگ مطرح است، ولی با هر دو ادعای مذکور مخالفاند.
لااقل محققان معتقدند که آیین دائو
در دورانهای چین(221 ـ 206 ق.م) و هان (206ق.م ـ
220م) تحت حمایتهای دولتی یا امپراتوری بوده است. حضور سنتهای گوناگون
دینی هم به جهت تبادل عقاید بود و هم رقابتهای خواستههای صاحب منصبان. صاحب
منصبان که اغلب در وقایعی که گزارش میکردند، دخیل بودند، فعالیتهای آنها را ثبت
و ضبط میکردند. دائوئیان در میان خیل افراد صاحب کرامت (کسانی که کارهای
شگفتانگیز میکردند) بودند که در دربارهای سلسلههای جو و هان رفت و آمد داشتند.
در ابتدای قرن سوم میلادی، رهبران
دائویی تعالیم لائوزه را در دربار شاهی به افراد فرهیخته در سراسر کشور انتشار
دادند. تعالیم آنها در باره حکومت ایدهآل و جاودانگی توجه فوق العادهای مخصوصا
در میان صاحب منصبان هان به خود جلب کرد. صاحب منصبان اصل بی عملی را به وظیفه
حکومتداری سرایت دادند که اولین نمونه کشور داری مبتنی بر اقتصاد آزاد و کوتاه
کردن دست دولت از دخالت در امور اقتصادی است.
در طول قرن اول و دوم میلادی چند
شورش منجیگرایانه رخ داد که بعضی از آنها را رهبران دائویی دارای فره ایزدی
(دارای موهبت و قدرت الهی) رهبری میکردند که یکی از آنها مدعی شد که تجسد یافته
لائوزه است. دیگران منجیانی بودند که اصول عقیدتی دائویی را در جنبشهای دینی
انقلابی وارد کردند که به نحوی عمل و بیعملی را به عنوان دو عنصر از یک مفهوم بخش
ناپذیر با هم آشتی دادند. سرانجام، نیروهای امپراطوری انقلابهای گاه و بیگاه که
تجلی منجیگرایی بودند، را نابود کردند.
رسمیت
یافتن
عموما عقیده بر این است که شخصی به نام جانگ لینگ (جانگ دائو ـ لینگ) در سال
142م آیین دائوی دینی را در ایالت سزجوان گسترش داد. میگویند که
جانگ لینگ وحیی را از لائوزه بسیار والا مقام دریافت کرد که به او را فرمان میداد
که "آموزه راست کیشانه و یگانه مرجعیت عهد و پیمان" لائوزه را جایگزین
اعمال دینی انحرافی و اهریمنی مردم کند. بر طبق سنت، بعدا جانگ لینگ به آسمان صعود
کرد و ملقب به "سرور آسمانی" گردید. جانشینانش نیز سروران آسمانی
نامیده شدند و سازمان مستقلی را تاسیس کردند تا کار او را ادامه دهند و به اثر
وحیانی لائوزه بسیار والامقام راهنمایی کنند. تعلیم اساسی آنها اعمال درست و
کارهای خوب بود که به نوبه خود، ایمنی از بیماریها را تضمین میکرد.
در سال 215م، جانگ لو نوه جانگ لینگ خود را رهین
سلسله وی در چین شمالی گرداند. این
عمل تسلیم و پیمان وفاداری موجب به رسمیت شناخته شدن این گروه به عنوان سازمان
دینی در امپراطوری شد. سروران آسمانی مامور شدند که همچون واسطهای بین
حاکم مسؤول و جامعه عمل کنند؛ همچنان که قدرت آنها افزایش مییافت، آنها گاهی که حاکمی
پیر یا ناکارآمد بود، قدرت دنیوی را بر عهده میگرفتند.
این گروه دائویی آنچنان به آسانی جای خود را باز میکرد که
در کمتر از یک قرن اکثر خانوادههای قدرتمند در چین شمالی از پیروانش شمرده
میشدند. در آغاز قرن چهارم، آیین دائوی دینی سروران آسمانی به جنوب شرقی
چین نفوذ کرد که در آن استبداد از بیعملی تحسین و تمجید میکرد. بعد از اینکه جنگ
بر علیه شعائر بومی به راه افتاد، جادوگران و احضار کنندگان ارواح به دین سروران
آسمانی تغییر کیش دادند.
در این زمان، هر سرور آسمانی نگرش متفاوتی از آیین دائوی
دینی را ارائه کرد. آیینها مفصل جانشین آیینهای قدیمیتر که شعائر ساده اولیه سروران
آسمانی بودند، گردید. مراسمهای خاص، دستور العملها و اعمال بیشمار و دارای
ابعاد بسیار، به این امید گسترش یافت که آنها نیروهای جانبخش زندگی را باز
میگردانند و بنابر این عمر را طولانی میسازند. همچنین فنهای گوناگون بهداشتی و
تنفسی برای حفظ کردن فرایند مستمر گردش انرژیها در تمام بدن، توسعه یافت. بعضی
کاهنان دائویی جن گیری و شعائری که به طور روز افزون پیچیده میشد، را برقرار
کردند. دیگر دائوئیستهای برجسته به تحقیق، ویراش و تفسیر متون وحیانی پرداختند.
بعضی از آنها دریافت کنندگان وحی از جاودانگان آسمانی بودند.
بنیانگزاران سلسلههای تانگ (618 ـ 907) و مینگ (1368 ـ
1644) به طور مرتب به پیشگویی و کارهای رمزی متوسل میشدند تا حمایت عمومی را
فراهم و آن را حفظ کنند. چشمگیرترین موفقیت آیین دائوی دینی در دوران سلسله تانگ
بود که بنیانگزار آن، لی یوآن اعلام کرد که تجلی لائوزه
است. دائوئیان او را به عنوان کسی که مدت مدیدی در انتظارش بودهاند تا پیشگویی
منجیگرایانه را به سرانجام رساند، پذیرفتند و این پیشگویی مبنای عقیدتی حکومت
گردید. انتشار گسترده آیین دائو در سراسر امپراتوری گسترده تانگ شاهدی بر ارتباط
دائوئیان با بودائیان، مسیحیان، نستوریان غربی، و مانویان است. در قرن هفتم، آیین
دائو به ژاپن رسید که هنوز هم پیروانش در آنجا هستند.
این انتشار گسترده
به گسترش آیین در حد زیادی کمک رساند و تعدادی از فرقههای جدید دائویی سر برآورد
که بعضی از آنها اکنون باقی هستند. دیگر فرقههای دائویی جوامع دینی را شکل دادند
و رهبانخانهها را ایجاد کردند تا انجام وظایف روزانه مراقبه دائویی، آیینها،
بهداشت و دیگر لوازم یک زندگی عرفانی را تسهیل کنند. اما باید بر این نکته تاکید
کنیم که آیین دائوی دینی هرگز یک مرجعیت دینی دائمی را برقرار نکرد. هیچ انسجام
سازمانی در میان فرقهها وجود ندارد. هر فرقهای به بنیانگزارش میاندیشد، به طور
مستقل به کتابهای مقدس خودش وفادار است و مراسم شعائری خود را رعایت میکند.
در مقابل، عنصر اساسی و شاخصه آیین دائوی فلسفی به دست آوردن
و حفاظت از نیروی حیات از طریق شناخت دائو (راه) بود. تمام هم و غم نیروی حیاتی
شخص در طلب هماهنگی با دائو ـ
با آهنگ کیهانی یا ساز و کاری که
در ورای تمام موجودات ادراک شدنی و ادراک ناشدنی حضور دارد ـ مصروف میشد. با این تلقی، عارفان دائویی نه
الهیدانان در اندیشه مسیحی و نه فیلسوفان در اندیشکه بودایی بودند، بلکه شاعرانی
بودن که بر نیاز فردی به هماهنگی با دائو تاکید میکردند.
متون
مقدس دائویی
دائو دِ جینگ. دائو دِ جینگ هم گلچین
مختصری از عبارات تناقضنما در مورد حقیقت دائو است و هم کتاب سخنان حکیمانه برای
حاکم فرزانه. چیز قطعی نه در باره زمان تالیف آن میدانیم که محققان آن را در
زمانی بین قرنهای ششم و چهارم میدانند و نه در بار مؤلف یا مؤلفانش. سنت
خاطرنشان میکند که مؤلفش لائوزه است، اما ناقدان عصر حاضر گمان میکنند که دائو
دِ جینگ گلچینی ادبی از آثار متعددی است که با این هدف جمع آوری شده است که برای
آیندگان حفظ شود.
دائو دِ جینگ آنچنان رمزی
نوشته شده است که این کتاب کوچک فریبنده ممکن است فهم خواننده در بند علت و معلول
را بپیچاند. در ورای ایجاز، ابهام و سبک تناقضنمایش فلسفهای عرفانی بر مبنای پنج
اصل بنیادی مطرح است: دائو، واقعیت، بیعملی، بازگشت و حکومت. علی رغم زبان
معماگونهاش، دائو دِ جینگ متن اصلی برای هر دو آیین دائوی فلسفی و دینی باقی
مانده است.
جونگ زه. جونگ زه که بعد از مؤلفش به
این نام نامیده شده، احتمالا در قرنهای چهارم و سوم قبل از میلاد نوشته شده است.
علاوه بر اطلاعات مستند و با ارزش و گرایشهای فلسفی و اعمال دینی مربوط به دوره
جنگ(481 ـ 221)، این کتاب حاوی توصیفاتی از سفرهای روح، اعمال خلسهآور دینی،
گزارشی از استادان و شاگردان دائویی، فعالیت جنسی، نرمشهای ورزشی و رژیم غذایی
میباشد.
دائو امری غیر قابل توصیف
معرفی میشود. انسان تنها با شناخت یا ائتلاف کامل با"چرخه" نیروهای
طبیعت میتواند به اتحاد با دائو نائل شود. اتحاد اصلا از چرخه طبیعت قابل تمایز
نیست و در بیکرانی و ناتناهی آن شریک است و فراسوی چرخه زندگی و مرگ قرار دارد.
به عبارت دیگر، اتحاد با دائو اتحاد با قدرت و چرخه در ورای نیروهای طبیعت، وجود و
کیهان است.
دیگر کتابهای مقدس. مجموعه بزرگی از متون مقدس
از ویژگیهای مخصوص آیین دائو عامیانه یا دینی، در مقابل آیین دائوی فلسفی است.
این متون مقدس برای کاهنان فراهم شده و به آنها اختصاص دارد تا آنها را در ارتباط
با خدایان، دفع دیوان، یادگیری رموز باطنی، اجرای آیینهای دفن، کشیدن طرحهای
روحانی، و سنجش لیست نامهای ارواح یاری رساند.
استفاده و حتی خواندن متن ممنوع برای مبتدیان که مجوز ندارند، حرمتشکنی
محسوب میشود.
1120 جلد از دائو تسنگ (منبع دائو) به طور کامل
تا زمانی در سلسله تانگ (1368 ـ 1644) منتشر نشد. این مجموعه بخشهای مختلفی دارد
که هریک شرح تعالیم یک فرقه خاص به ضمیمه تعالیم سایر فرقهها است. هر بخش
آموزههای اصلی، سوگندها برای ورود به سازمان، شعائر برای مبتدیان، مجموعهای از
شعائر جادویی، سرودهای مذهبی و موسیقی، مداواها و افسونها، یادبودها و
زندگینامههای دائوییان مشهور و مطالب متنوع و جورواجور را دربردارد.
دو متن مهم دیگر در ارتباط
با آیین دائو تایی ـ پینگ جینگ (متن کلاسیک صلح بزرگ) و
پائو پو تزو (استاد سادگی را در بر
میگیرد) هستند، که هر دو در طول قرنهای سوم و چهارم میلادی نوشته شدهاند. دومی
تعالیم کنفوسیوسی را در بر دارد، لیکن موضوع اصلی آن طلب جاودانگی از طریق اکسیر
شیمیایی، رژیم غذایی خاص، و فعالیتهای جنسی ویژه است. در حقیقت، سر و کار اغلب
متون مقدس دائویی با رسیدن به قدرت جاودانگی و فوق بشری از طریق اشتغال به اعمال
مخصوص است.
ابعاد
عرفانی آموزه های دائویی
دائو. بنیادیترین مفهوم در تفکر
چینی مفهوم «دائو» است که آیین دائو نیز آن را مبنای همة اندیشه های خود قرار داده
است. «دائو» در کاربرد عمومی به معنای «راه» است و توسّعا به معنای «اصول رفتار»
به کار می رود. راه در اینجا به معنای نیروی کیهانی ورای تمام
پدیدههاست. در آیین دائوی دینی، دائو را به کار شگرف ایجاد ارتباط بین انسان و
نیروهای فوق طبیعی تعریف میکنند. اما، در آیین دائوی فلسفی ـ عرفانی، دائو همچون
بستری برای سیر وجودی اشیا و امور است که به نحو ناآشکار و طبیعی آنها را به غایات
وجودیشان سوق می دهد.
دائو دِ جینگ تلاش میکند تا دائوی تعریف ناشدنی را از راه
معانی گوناگون تعریف کند: دائو تصورناشدنی، نامحسوس، بیشکل، و بینام است. همة
مقولات در آسمان و زمین از دائو ناشی میشود، اما خود دائو خارج از تمام مقولات
است. در باره دائو هیچ چیز نمیتوان بیان کرد، با این حال، آن به طور بالقوه مظهر
شکلها، مقولات، ذوات و نیروهای ورا و درون تمام پدیدههاست. دائو حتی توصیف به «ناموجود»
را هم بر نمیتابد؛ دائو و ناموجود همسان نیستند. موجود و ناموجود، که یکی از
دیگری بر میآید و وابستگی دو جانبه دارند، دو جنبه از دائواند. ناموجود به معنای
هیچ نیست، بلکه به معنای تهی، و نداشتن ماهیتِ قابل تصور است. پس دائو حالت تقسیم ناشده
ازلی است که هر دوی موجود و ناموجود را در بر دارد. (در اصطلاح فلسفی، دائو لابشرط
مقسمی است) دائو، به اختصار، جوهر درونی، تصور ناشدنی، نامتشخص و حقیقت کیهانی
خارج از همة مقولات است.
دائو دِ جینگ (فصل دوم)
دائو را اینگونه توصیف میکند:
نگاه کن، آن را نمیتوان
دید ـ آن ورای شکل است.
گوش بده، آن را نمیتوان
شنید ـ آن ورای صدا است.
بفهم، آن را نمیتوان گرفت
ـ آن لمس ناشدنی است.
آن از بالا روشن نیست؛
آن از پایین تاریک نیست:
رشته ناگسسته فراسوی توصیف.
آن به نیستی باز میگردد.
شکل بی شکل،
صورت بی صورت،
آن است که تعریف ناشدنی و
تصور ناشدنی نامیده شده است.
مقابل آن بایست، اما آنجا
آغازی نیست.
به دنبال آن برو، اما آنجا
پایانی نیست.
با دائوی کهن بمان،
با زمان کنونی حرکت کن.
شناخت آغاز زمان کهن جوهر
دائو است.
به این گونه، شاید بتوان
گفت مکتب دائو، به همان حقیقتی راه برده است که حکمای اوپه نیشدی آن را برهمن
خوانده اند، و در عرفان، به طور کلی، از آن به «حقیقت مطلق»، «امر متعال یگانه» و
گاه «جان جهان» تعبیر می کنند. به این فراز از دائو دِ جینگ بنگرید:
دائو در همه چیز جاری است.
همه چیز از دائو به وجود می آید،
با این حال، دائو آنهها را خلق نمی کند.
دائو خود را به آنچه انجام می دهد می ریزد،
ولی هیچ ادعایی ندارد؛
دنیا های بی شمار را زندگی می بخشد،
اما به آنها وابستگی ندارد.
از آنجایی که به همه چیز آمیخته،
و در دل هرچیز نهان است،
می توان آن را فروتن نامید.
از آنجایی که همه چیز در دائو نابود و ناپدید می شود،
و تنها دائو باقی می ماند،
می توان آن را والا نامید.
دائو از بزرگی خود بی خبر است؛ پس درحقیقت بزرگ است.
آیین دائو نیز در مبانی نظری نجات شناسی خود از
این حقیقت عرفانی بهره ها برده، اما در برنامة عملی خود، بیشترین تأکید را بر «هماهمگی
با دائو»، یا قاموس طبیعت روا داشته است.
یین
ـ یانگ
این اصل در حقیقت از جمله مبانی اندیشة چینی، به طور کلی،
بوده است که در آیین دائو نیز بر آن تکیه کرده اند. احتمالاً در ابتدای هزاره اول
ق.م، متفکران چینی تمایزی را بین دو نیروی کیهانی همکنش که به تمام پدیدههای طبیعی
نسبت میدادند، بنیان نهادند. یین ـ یانگ دو نمادی بودند که این
نیروها را معرفی میکردند. یین مظهر منفعل، سرد، تر، مادینه، شر، و اصل یا نیروی
منفی بود و یانگ مظهر فعال، گرم، خشک، نرینه، خوب و اصل مثبت. آنها به این دو
مفهوم به عنوان دو امر متقابل مانعه الجمع که باید همواره در کیهان در ستیز باشند،
نمینگریستند، بلکه دو امر متقابل که مکمل یکدیگر و برای عالم ضروری هستند، و نقش
متعادل کننده کیهانی دارند.
بر طبق این نظریة فلسفی، یین
ـ یانگ ویژگی و خصوصیت هر چیز و هر شخصی است. هر چند یانگ اصل برتر و یین اصل فرودست
است، یین ـ یانگ مظهر اتحاد اصول اولیه هستد که برای ایجاد تعامل مداوم، یعنی حرکت
پویای عالم، ضرویند. طبیعت و انسانیت از طریق تاثیر متقابل یین ـ یانگ تا هنگام
مرگ کار میکنند و در هنگام مرگ بخش یانگ هر فرد به آسمان، جذب میشود. بخش یین هر
فرد جسد را تا قبر همراهی میکند و بستگان باقی مانده و نسل جانشین شده باید با
قربانی آن را بر سر مهر آورند تا از تبدیل شدن ناخشنودیهای یین دگرگون شده به
ارواح ناسازگار جلوگیری کنند. بنا بر این، خدایان اساساً همان ارواح یانگ (به چینی
شن) بودند و دیوان یا موجودات شریر ارواح یین (به چینی کوئی). در
اندیشة دائویی، یین و یانگ از واحد (دائو) پدید آمده اند و بازگشت به دائو نیز با
برقراری تعادل میان این دو کیفیت امکان پذیر می گردد.
بیعملی. یکی از مهم ترین ابعاد عرفانی
آیین دائو وو ـ وِی، یا اصل بیعملی است. این
اصطلاح به معنای ضد عمل یا مقاومت آگاهانه نیست؛ بر عکس، بیعملی تلاش نکردن و تن
سپردن به تحول طبیعی، هماهنگی، نظم دورنی و کنش و واکنش نیروهای مثبت ـ منفی هستی
(یعنی یین ـ یانگ) است. انسان برای شناخت عمل طبیعی و بیعملی فقط نیاز
دارد که به طبیعت نگاه کند. فرزانة دائویی خواسته هایش را با تکیه بر این بیعملی،
به وسیلة کنشهای طبیعی آرام و از طریق تکامل طبیعی اشیا به انجام میرساند. بیعملی
سبب حذف همة تلاشهای مخالفِ تحول طبیعی وقایع، یا هرگونه اعمال قدرت در جهت تسریع
آن می گردد. طبیعت نه چرخه کیهانی را پشتیبانی میکند و نه در برابر آن میایستد؛
و صرفا میگذارد که اشیا به طور طبیعی رخ دهند. بر طبق دائو دِ جینگ(فصلهای 48 و
73)،
دائوی آسمان تکاپو نمیکند،
و با این حال غلبه میکند.
آن سخن نمیگوید، و با این
حال پاسخ میدهد.
آن نمیپرسد، با این حال
نیاز همه را برآورده میکند.
به دنبال دائو هر روز چیزی میافتد.
کم کم این کار انجام میشود
تا اینکه بیعملی فائق شود.
وقتی هیچ انجام نمیشود،
هیچ چیز انجام نشده رها نشده است.
دنیا با بیعملی اداره
میشود، نه با عمل.
نسبیت. یکی دیگر از ابعاد معرفتی دائو
جیائو، یا نسبیت هر چیزی است. بر
طبق مفهوم جیائو، خوب و بد، درست و نادرست، زیبایی و زشتی، قوت و ضعف، عزت
و ذلت، و ... در دو قطب مخالف نیستند، بلکه معیارهایی برای ارزشند که وابسته به
زمان و مکانند. قضاوت در مورد اینکه چه خوب است و چه بد، به حالت فرد، موقعیت، و
نیازهای وی بستگی دارد. مثلا آنچه برای مردمی که در نواحی جنوبی آب و هوای سرد
تصور میشود، برای کسانی که در سرزمینهای شمالی زندگی میکنند، به عنوان آب و
هوای گرم استقبال میشود. آب برای مسافران در صحرا ارزشمند است، اما برای مردم در
دشتها پدیده ای دائمی است. هیچ چیز، نه آب و هوا، نه اخلاق و نه هیچ چیز دیگر
ارزش ذاتی یا مطلق یا معیّنی ندارد؛ ارزش و هدف تنها در ارتباط با چیز دیگری پیدا
میشود. در دائو دِ جینگ (فصل دوم) جیائو را این گونه بیان میکند:
همه در زیر آسمان فقط به
این خاطر که زشتی وجود دارد میتوانند زیبایی را زیبایی ببینند.
همه به این خاطر میتوانند
خوب را خوب بدانند که بد وجود دارد.
بنابر این داشتن و نداشتن
با هم پدیدار میشوند.
سختی و آسانی همدیگر را
کامل میکنند.
به این گونه، مکتب عرفانی
دائو در صدد است تا غفلت از حقیقت نسبی بودن امور را، که معلول دانش نسبی و معرفت
محدود ماست برطرف کرده و معرفت عمیق تر و برتری را که حقایق را از بالا و از همة
ابعاد می نگرد پدید آورد. این را می توان با اصل «لایه لایه بودن حقیقت» در مکتب
ادویته ودانته مقایسه کرد.
ماهیت اضداد. جونگ زه بعداً مفهوم نسبیت
را گسترش داد. او استدلال میکرد که چون حقیقت بستگی به نیاز و موقعیت شخص دارد، پس
اضداد همسان هستند. تمام زوجها همچون دوست داشتن و دوست نداشتن، بزرگ و کوچک،
زندگی و مرگ، آغاز و پایان، علم و جهل، محدود و نامحدود، واقعاً ضد همدیگر نیستند،
بلکه ابعاد همسان از حقیقت واحد و یکسانند. دائو از تجزیه و تقسیم متعالی است.
دیدگاه جونگ زه به خوبی با داستان
«خواب و بیدار» اش بیان شده است. زمانی جونگ زه بعد از اینکه خواب دید که پروانه
بود، بیدار شد و به فکر فرو رفت که من نمیدانم که آیا من خواب دیدم که پروانه
بودم، یا اینکه من پروانه هستم و اکنون دارم خواب میبینم که جونگ زه ام! واقعیت
(یا دائو) که سرشت بیداری و خواب را تعیین میکند، مقابلی ندارد و فقط ابعاد همسان
دارد. برای رسیدن به قلمرو واقعی همسانی، به عنوان مقدمه، لازم است که تمام مفاهیم
متقابل و تمایزات را کنار بگذاری. زمانی که همه ابعاد دوگانه فرو پاشید، تمام اشیا
واحد یا دائو میشوند.
بازگشت. فو یا بازگشت، قانون ثابت
طبیعت است. پدیده برگشت، که از طریق آن مقرر شده است که تمام اشیا به حالت اصلی
خود باز گردنند، یکی دیگر از ابعاد دائو است. قانون دائو آن گونه که به طبیعت
بازگشت میکند، به این معنی است که هر چیزی حرکت قهقرایی خود را ادامه میدهد تا
به نقطه شروعش باز گردد. هر چیزی که هویت خاصی پیدا کرده است، به هویتی ضد خود
تبدیل میشود. چون همه چیزها از دائو نشات گرفته است، همه چیزها حتما به دائو باز
میگردد. «یک» «همه» شد و «همه» به «یک» باز میگردد. از ناوجود وجود حاصل شد، و
از آن ناوجود حاصل میشود. این قانون ابدی و همیشگی دائو است. به این فراز از دائو
دِ جینگ (فصل 16)توجه کنید:
ده هزار چیز به وجود میآید
و از بین میرود در حالی که خود
بازگشت آنها را تماشا
میکند.
آنها رشد میکنند و به اوج
میرسند و سپس به اصل باز میکردند.
بازگشت به اصل آرامش است که
راه طبیعت است.
تحول. جونگ زه قانون ثابت طبیعت
را فو یا بازگشت نمیدید، بلکه هوا یا تحول را قانون طبیعت می دانست.
به نظر او، زندگی تحول ابدی از یک شکل به شکل دیگر است، نه تحولی همانند
ارتباط علی ـ معلولی اخلاقی. جونگ زه به
زندگی از منظر فرایند تغییر نامحدود یا تحول مدام و بدون هیچ پایان قطعی،
مینگریست. از دید او، دقیقا همین فرایند تحول مدام و نامحدود، که عمل دائو است،
انسانها را همانند کیهان، جاودان میسازد. بر طبق اندیشه جونگ زه، انسان باید از قواعد
این فرایند تحول طبیعی پیروی کند، و این چیزی کمتر از اتحاد با دائو نبوده، می تواند
سرور و آرامشی پدید آورد که از توصیف خارج است .
انسان برین (انسان کامل): بنابر
مکتب دائو، انسان به کمال رسیده دارای ویژگی های زیر است:
همسو با دائو:
از آنجایی که مکتب دائو مطلوب و مقصود را در هماهنگی با «دائو» می جوید، انسان
کامل اوکسی است که به این مقصود رسیده باشد؛ او هرآنچه را که اقتضای طبیعت است
انجام می دهد و از آنچه برخلاف طبیعت است اجتناب می کند. او مانند شناگری است که
در مسیر رود شنا می کند، پس فارغ از دغدغه، می داند که به مطلوب خود می رسد.
ساده
: چون راه دائو ساده ترین راه هاست، انسان کامل دائویی ساده ترین انسان هاست.
سادگی در اینجا به معنای خرافت نیست، بل به معنای بی پیرایگی یا فطری بودن است. در
راه رسیدن به این مقصود، او نه تنها قدرت و ثروت، که علم و عمل (اگر بیهوده یا
خلاف طبیعت باشد) موجب تشویش و بازدارنده دانسته و ترک کرده است.
تسلیم
محض: انسان کامل تسلیم دائو است. او خواستی در برابر اقتضای طبیعت ندارد.
همانند آب نرم است و در بستری که مقدّر اوست روان می شود. چنین فردی خوشدل و صبور
است. نباید او را ضعیف پنداشت؛ زیرا اگرچه می دانیم «رام تر و ملایم تر از آب در
عالم نیست، با این همه حتی بر سخت ترین چیزها چیره می شود.» (دائو د جینگ، 78)
چنین کسی فروتن هست اما زبون و ناتوان نیست. تسلیم و سادگی او به وی نیرویی می بخشد
که دیگران از آن بی بهره اند. او از چیزی ترسی ندارد؛ زیرا چیزی ورای دائو نیست که
به او آسیبی برساند.
مهرورز
به همه: «انسان برین فارغ از خویشتن و دل مشغول دیگران است. او با نیکان نیک، و
با بدان نیز نیک است، و چنین باید نیک بود. او با راستان روراست، و با ناراستان
نیز روراست است، و چنین باید روراست بود. (همان، 40)
انعطاف پذیر:
انسان مطلوب دائو نرم و پذیرنده است. از دید دائو نرمی و انعطاف نشان زندگی و سختی
و خشکی نشان مرگ است؛ «انسان نرم و لطیف آفریده می شود، و به هنگام مرگ خشک و سخت
می گردد. گیاهان هنگامی که سر از خاک برمی آورند نرم و انعطاف پذیرند، و به هنگام
مرگ سخت وشکننده. پس هرکه سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده، و هرکه نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است. سخت و خشک می شکند، و
نرم و انعطاف پذیر باقی می ماند.» (همان، 76)